Article 9
"تو" اینجا کنار من نشسته ایو من با شوقی کودکانه نگاهت می کنموباز هم "اشک"گویا همیشگی شده انددر بود و نبودت می آیندکاش گریه هایم بند بیایدحیف از آن جاذبه ی چهره ات که اشکهایم تارش کندتو که نبودی گلایه...
View ArticleArticle 8
بعد از تو به هر مردی که نگاه کردم،دلم برای نفسهای تعصبت تنگ شد.غیرتت چه مزه ای بود که یک نفسهمه را سر کشیدی و رفتی...؟؟بیخیال نگاهم میکنی و میگوییبچه ای و کودکانه می اندیشی.حواست باشدبا همین فکر...
View ArticleArticle 7
دیوان حافظ را گشودم نیت کردم: حافظا!فقط او... سجاده ی نماز گشودم.دعاکردم: خدایا!فقط او... عابری عبور کرد.دستی به سویم دراز کرد.دل سر دوراهی ماند. نیشخندی زدمو گفتم: دل دیوانه،فقط او... لعنتی...! پس چه...
View ArticleArticle 6
قرارهای رویایی را به یاد داری؟؟؟من آواز عشق میخواندمتو لبخند میزدی و می بوسیدیو من غافل بودم که در دیدار با منسمعکت را خانه جا میگذاشتی...در عجبم هنوزمن حتی دست تو را لمس نکرده ام تا کنونپس چطور گرمای...
View ArticleArticle 5
هر بار که بغض میکنم از نیامدنت لبم را گاز میگیریم که اشک هایم نریزند اما همیشه آخرش اشک می آید تو نمی آیی من میمانم و دهانی پراز خون... شنیدم نیکوکار شدی... پول میبخشی به بیچاره ها... من پول نمیخواهم...
View ArticleArticle 4
اطلاعیه: بیابید پسری را که فقط یک دختر را خواست و تا وقتی عاشق نشد از عشق نگفت.از عشق نخواست و از عشق نبوسید حتی در پیامک... میخواهم از احترام دستانش را ببوسم. جواهری ست این روزها... من به خاطر...
View ArticleArticle 3
در کل مکالمه ی همیشگی مان هیچ چیز را به اندازه ی آن جمله ی آخر دوست نداشتم شاید برای تشریفات بود اما نمیدانی چه کیفی میکردم وقتی میگفتی: (مواظب خودت باش) اوج دیوانگی یعنی شخصی همنام تو را که در...
View ArticleArticle 2
پاییز آمدو خاطرات خش خش برگها زیر پایماندویدن زیر بارانشعرهای عاشقانه که اول کتابهای مدرسه ام برایت می نوشتمباران وباز بارانو حرفت که "هوادونفره است"همه و همه دستهایشان را به هم میدهندو مرا...
View ArticleArticle 1
کمی ترحم برانگیز...بار تنهایی شانه ام را میشکندگناهش با من...یکی مرا بغل کند...یکی بیاید کنارم بنشیند...من بغض کنم و او شوخی کندو من میان گریه قهقهه بزنم...من سردم است!!یکی بیاید شال گردنش را بر شانه...
View ArticleArticle 0
خداحافظی...آن روز که برای رفتنت بی تفاوت شانه بالا انداختمنمیدانستم یک روز شانه ام را میشکندهمین حجم نبودنت که عجیب سنگین است...+ نوشتن انگیزه میخواهداگر نباشددست هایت فقط از رفتنش میگویدآنقدر نوشتمکه...
View ArticleArticle 1
سلام دوستای گلم،دوباره میخوام بنویسم.البته اینبار کمتر از قبل.امیدوارم بهم سر بزنید.اینبار که آمدیدلم را به ماندنت خوش نکردمبار دیگر که برویکه میخواهد ساکتش کند این بچه ی زبان نفهمرا...؟؟؟ملالی...
View ArticleArticle 0
نمیخواهم آدمباشموقتی تنها راه باور "دوستت دارم"های توخریتاست... باردیگر تو را نیت کردم و دیوان حافظ را گشودمفرمودآنقدر فاتحه خواندی که بهشت به نامم شدلیلی دیوانه،او که رفتبه زور فال برنخواهد گشت...خودت...
View ArticleArticle 0
/**/یلداآمدو شایعه ی آخرالزمانراست یا دروغبگذار تمام شود زمینی که سراسرش گرد استو هی دورمیزنند یکدیگر رامهربانمدستانت را به من بدههر جا که میرویم با هم باشیمدنیای من نه با نابودی زمین،نه با تاریک شدنش...
View Article
More Pages to Explore .....